(22)برنامه ریزی

ساخت وبلاگ
اولین باری که دوستش، هم‌کلاسی کلاس زبانش در واقع، بهش زنگ زد تا ویدیو کال داشته باشن، حدود چهار سالش بود. و همه‌مون از همون زمان میدونستیم که این انسان کوچولو قراره زندگی رو خیلی خیلی متفاوت‌تر از ما تجربه کنه! چند روز پیش همین کوچولویی که اتفاقا دو روز دیگه داره نه سالش میشه، با فریاد " تموم تموووم...دیگه ننویسین من تموم کردم" بیدارم کرد. و متوجه شدم خانوم داره با دوستاش "اسم فامیل آنلاین" بازی میکنه... بعد اونوقت من با بیست و دو سال سن، وقتی یکی داره تصویری با کسی صحبت میکنه، رسما تو خونه سینه خیز میرم که دیده نشم و مجبور نشم سلام علیک کنم یا وارد یه مکالمه‌ی عجیب مجازی بشم! و همین خانم کوچولو، برای تولدش سفارش داده خواهر وسطی/گرافیک دیزاینر براش ای-وایت درست کنه... کارت دعوت اینترنتی یا هر چی که ترجمه‌ی درستشه! و جالب‌تر اینه که کادوی تولدش رو رسما خودش انتخاب کرده... و گفته چه چیزی رو براش بگیریم و چه ویژگی‌هایی داشته باشه که به دردش بخوره... چون که از سورپرایز خوشش نمیاد! و تاکید میکنم...تازه داره میره که نه سالش بشه! و در نهایت، قشنگ ترین چیزی که درباره‌ی این نسل جدید وجود داره اینه که سیستم‌شون روی اینجا نه، بلکه روی کشورهای جهان اول تنظیم شده... به این صورت که توی گروپ چتشون، یه مدته فقط به زبان انگلیسی چت میکنن... چونکه تصمیم گرفتن زبانشون رو قوی‌تر کنن! امیدوارم امیدوارم که این‌ها، با این حجم از دیتاهای جدید در دسترس‌شون، بتونن دنیا رو هر طور که دوست دارن تغییر بدن! (22)برنامه ریزی...
ما را در سایت (22)برنامه ریزی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8paeize-por-rang0 بازدید : 43 تاريخ : سه شنبه 31 مرداد 1402 ساعت: 14:48

بی نهایت دلم میخود یقه‌اشو بچسبم و تکونش بدم و سرش فریاد بزنم که: به خودت بیاااا... بفهممم ارزش خودتو... اونقدری که من میدونم حد و مرز توانایی‌هات رو، بشناس خودتو... بزن بیرون از اون اتاقچه‌ی شیشه‌ای و امن... فقط بززززن بیرون... بیا زندگی کن... بیا تجربه کن...لمس کن...  بیا وسط این خیابون عریض و با تمام توانت بدو... زمین بخور... زخمی شو... خاکی شو... بپیچ توی کوچه‌های بن بست...مسیر‌های اشتباه رو برو... تا جایی که میتونی برو و هر جا ترسیدی برگرد.. دلم میخواد دستشو بگیرم و بکشمش دنبال خودم... دلم میخواد مسیر‌ها رو نشونش بدم... خرابه‌ها رو... اشتباه‌ها رو... آخ حرص می‌خورم از این ترسیدن‌هاش... از این که دو دستی نقطه‌ی گرم و نرمش رو چسبیده و حاضر به رها کردنش نیست... حرص می‌خورم از اینکه می‌بینم پر از استعداده ولی پر از ترس و عقب کشیدن هم هست... دلم میخواد بزنمش که به ترس اجازه داده جلوی تمام موفقیت‌هایی رو بگیره که من میتونم توی آینده‌اش بیینم...واضح و روشن... اما خودش نه! آخ که چقدر من بهش امید دارم و خودش نه! اما دیگه تمامه... شاید فقط یکبار دیگه و بعدش هرگز هرگز برای نشون دادن پتانسیل‌هاش بهش، تلاشی نمی‌کنم! آدمی که خودش برای نجات خودش قدمی برنمیداره...  به من ارتباطی نداره دیگه نه اصلا! (22)برنامه ریزی...
ما را در سایت (22)برنامه ریزی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8paeize-por-rang0 بازدید : 44 تاريخ : سه شنبه 17 مرداد 1402 ساعت: 19:51

یه سری صفحاتی هستن که گاها بهشون سر میزنم و از خوندن مطالبشون لذت میبرم... جملات قشنگشون رو از خودم دریغ نمیکنم و به جملات بی در و پیکرشون توجهی نمیکنم... اگر بپرسن از من که گیلتی پلژر یا لذت گناه‌آلود تو چیه، قطعا خوندن این صفحات یکی از جواب‌هامه! امروز به یه جمله‌ای برخوردم اونجا...که هیچوقت فکر نمیکردم اینقدر به شنیدنش نیاز داشته باشم...اونم دقیقا توی این برهه زمانی که نگم‌ براتون... خلاصه نوشته بود که: " اگر دیگران با کارهای شما مخالف هستند، هرگز به معنای اشتباه بودن کارهای‌تان نیست، پس راهی که دلتان در پیش می‌گیرد را انتخاب کنید." و چقدر این جمله آب یخی روی المنت‌های داغ شده‌ی درونم بود... بس‌که این مدت نه شنیدم و مخالفت و جبهه‌گیری در مقابل افکار و حرف‌ها و نظراتم شده... اون آدم از همه‌چیز بریده‌ی توی مغزم نیاز داشت یکی بهش بگه اوورتینک کردن رو بذار کنار و لذت زندگی ببر و کاری که دلت می‌خواد رو انجام بده...بدون اینکه بذاری فشار محیط اطراف، مسیرت توی زندگی تغییر بده! آه ای ابر‌های تیره... خب...واقعا بقیه‌ی این نمایشنامه رو بلد نیستم...ولی به نظرم همین نیم خط مفهوم رو رسوند. روز خوش:) پی‌اس: بزرگ بر دیوار اتاقم نوشتم:  واسم اصلا مهم نیست که... چه فکری می‌کنند مردم! *با ریتم شعر سینا حجازی خونده شود* پی‌اس‌دو: زمان مثل معده میمونه... زیستی تر بگم... زمان توی یه محیط بسته با دیواره‌هایی از ماهیچه‌های صاف تعریف شده انگار...هر چقدر بیشتر توش ریخته بشه، در اثر فشار ریلکس تر میشه، خودشو ول میکنه،‌ جا باز تر میشه! واسه همینه که آدم هر چقدر سرش شلوغ‌تر میشه، باز میتونه برای خوردن چیزایی که دوست داره، استعاره از انجام دادن کارهایی که دوست داره، جا باز کنه توی (22)برنامه ریزی...
ما را در سایت (22)برنامه ریزی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8paeize-por-rang0 بازدید : 47 تاريخ : سه شنبه 17 مرداد 1402 ساعت: 19:51